سکوتِ من هیچگاه نشانه ی رضایتم نبود ...
من اگر راضی باشم با شادی میخندم !
سکوت نمی کنم
سکوت تنها دوستی است
که هرگز خیانت نمی کند!
ی روز ی ترکه خونشو زلزله خراب کرده بود و اولین برف امسال ریخت رو ویرونه های خونش.. و دستکشی از سرما رو دستاش داشت... همین...
من و قهوه و ماه و غروب و دریا و... ... تو ! ... که هیچگاه نیستی و نخواستی که باشی ...
مرد اگر بودم
نبودنــت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم
. نبودنــت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه . ...
بعد تکیه می دادم به صندلی
چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی .
نامرد اگر بودم ،
نبودنـــت را تا حالا باید فراموش کرده باشم .
مرد نیستم؛ اما نامرد هم نیستم !
زنم و نبودنـت پیرهنم شده است . . .
ببشخید دوست جونیا این چند هفته نیتونم آپ کنم
پ.خ:
kiki joooooooooooooonam دلم برات تنگیده بود
کجا بودی اومدم وبت بسته بودیش
من حسینم ...
من حسینم که جهان واله و حیران من است
ابر و باد و مه و خورشید به فرمان من است
جد من احمد مختار قریشی نسب است
پدرم حیدر کرار امیر عرب است
مادرم فاطمه خود خلقت جهان را سبب است
من حسینم ضربان دل من یا زهراست
نقش دیوار و در منزل من یا زهراست
تلخی قهوه به تلخی زندگی آرومیه که با اتفاقی ناخوشایند و ناگهانی،
جای خود رو به هیاهو بده!
مادامی که هیاهو برایت چیزی جز سلب آرامش ندارد،
بد نیست در گوش دنیا فریاد بزنی:
"دلزده ام از هیاهو! . . . خفه شو! فقط چند لحظه...! "
هی فکر کردم، فکر کردم ... قهوه خوردم
دیشب کمی افسرده بودم، قهوه خوردم
تنها تر از هر شام، با لیوان مخصوص
با چشم تر، با حس مبهم، قهوه خوردم
دور و برم پر بود از حس نبودن
با حسرتی از جنس ماتم قهوه خوردم
اشکی کنار چشم مادر غلت می خورد
با اشک مادر باز نم نم قهوه خوردم
یک جرعه را با یاد و نام پشت هایی
کز امتحان هرگز نشد خم، قهوه خوردم
آسوده و بی دغدغه، حتی نه با غم
این بیت را من مثل آدم قهوه خوردم
ϰ-†нêmê§ |