ایــن فنجــان قهــوه هــم تمــام مــیشــود
و از ایــن کــافــه هــم خــواهیــم رفــت!
و مــن هنــوز بــه حــرف هــایــی فکــر مــیکنــم
کــه بــرای نگفتــن داریــم . . .
کاش فنجانی بودم به دستانت تا لبانت را بر لبانم می نهادی تا که جام وجودم را جرعه جرعه روحم را تا به آخر تا به ته سر می کشیدی
تقصیر مرگ نیست كه ما اینهمه تنهاییم...
انگار جهان فنجان قهوه ای است كه سرد شده...
گاهی پشیمانی...
گاهی پس میزنی...
و تنها میتوانی
سوزن را از سینه پروانه ای غبار گرفته در اوری...
ببشخید دوست جونیا این هفته نیتونم آپ کنم به نت دسترسی ندارم
انشاالله هفته بعد جبران مینموییم
از آجی فرشته هم یه تشکر و عذر خواهی ویژه مینمویم
دوستون دارم تا هفته بعد بای بای
امروز تفلدمه تفلدم مبارک...
کادو یادتون نره هااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بفرمایید اینم کیک تولد
3...2...1
هوراااااااااااااا
دوستون دارم
درست مثل فنجان قهوه که ته میکشد پنجره کمکم از تصویر تو تهی میشود حالا من ماندهام و پنجرهای خالی و فنجان قهوهای که از حرفهای نگفته پشیمان است.
تنها در هوشیاری نسبت به زمان حال است که دستان شما می توانند گرمای دلپذیر فنجان را حس کنند.
تنها در حال است که می توانید عطر چای را ببویید،
طمعش را بچشید و از لطافتش لذت ببرید.
وقتی عمیقا در فکر گذشته هستید و یا نگران آینده،
از تجربه لذت بردن از یک فنجان چای هیچ چیز دستگیرتان نمی شود.
چشمتان را به فنجان می دوزید و چای تلف می شود...
بزرگی میگه بهشت در نگاه توست، حتی اگه در جهنم باشی. شاید با کمی دقت در زوایای سخت زندگی، بتونیم چیزهای دوست داشتنی و دلنشینی کشف کنیم. تا حالا کدوم یک از ما از این زاویه به یک فنجان نگاه کرده بودیم؟!
ϰ-†нêmê§ |