بنشیـن . . /
چــای تـــازه دم استـــ . . .
بــه زنـدگیـم دوبـــاره خـــوش آمـدی . . .
بــه احتــرام آمدنتـــ ،
کلـاهـی کـه سـرم گذاشتـی را بـرمیـدارم. . /
زندگی گریه ی مختصریست... مثل یک فنجان چای...
و کنارش عشق است... مثل یک حبه قند...
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد... !
قهوه تلخ به خوردمان می دهند تا فراموش کنیم
شیرینی عشقمـــــــــــان را
دلم یک فنجان چای می خواهد
با طعم "تـــــــــ♥ـــــــــــــــــــ♥ــــــــــــــو"..
ميترسم از روزی كه كافه ها نيز برايم ورود ممنوع نشان دهند...
حق دارند...كافه جای كسانی مثل من نيست...
كافه جای همان دو نفره هاست...
براي اعصاب خودم هم بهتر است...
به جايش مينشينم در اتاق...
صداي موزيك فلامنكو را تا آخر ميبرم...
گريه ميكنم...
مست ميشوم...
و خون بالا می آورم...
البته دیگران هيچوقت نمی فهمند...
و همیشه من را
دخترک شاد قبلی میبینند....
اتمام حجت کردم
طاقتم طاق شده
درد فراق وصل تو را می طلبد
این عید قربان ، قربان تو می شوم . . .
عید قربان بر همگان میارک باد
سلام دوست جونیا ببخشید یه مدت طولانی نبودم
اما میخوام جبران کنم
از این به بعد هر هفته جمعه ها آپم و منتظر حضور گرمتون
خیلی دوستون دارم بووووووووووووووووووووس
وعده دیدار ما هر جمعه
هی - کافه چی ! آخر باید اینجا مرا قاب کنی قابی بر دیوار سیگاری بر لب و معشوقه ای در آغوش "دیگری" بی قرار .
زن که باشی دربارهات قضاوت میکنند؛
دربارهی لبخندی که بیریا نثار هر احمقی کردی!
دربارهی زیباییات ... که دست خودت نبوده و نیست!
دربارهی تارهای مویت که بیخیال از نگاه شکآلودهی احمقها از روسری بیرون ریختهاند!
دربارهی روحت، جسمت، دربارهی تو و زن بودنت قضاوت میکنند!
تو نترس و زن بمان
احمقها همیشه زیادن!!!!
کافه چی..کنیاک بیاور سر میزم..
با همان سیگار همیشگی..می خواهم "خاطره"
دود کنم و "درد" بکشم..
کافه چی هر چه سرم آمد سر میزم نیا...
تنها اگر "خاکستر" شدم مرا از روی زمین پاک کن
و وجودم را توی پاکت سیگاری بریز و
بگذار روی میزت تا هر رهگذری رد شد
مرا ببیند..فقط روی پاکت بنویس..
"عاشق بود
ϰ-†нêmê§ |